روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۱۷۳

تابستان که از راه میرسد 

دلم شور می زند!!

نکند گیلاس های بازار 

 طعم بوسه های مرا از یادت ببرند؟!!..  

 

             چقدر دلگیرم از اومدن تابستون و خاطرات تلخش...

۱۷۲

من که از کوی تو بیرون نرود پای خیــالم
چه بــرانی ، چه بــخوانی
چه به اوجــم برسانی
چه به خــاکم بکشانی
نه من آنم که بــرنجم
نه تو آنی که بــرانی
من خود دلم از مهر تو لرزید ,وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر,نه!
دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ,نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر ؟نه!
بد خلقم و بد عهد٬ زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر نه

۱۷۱*

چقدر سخته سکوت

وقتی یه عالمه حرف تو دلت انبارشده...

چقدر سخته لبخند

وقتی که ابرای دلتنگی چشمات هوای باریدن دارند...

چقدر سخته آرامش

وقتی یه دنیا بیقراری قلبتو بی تاب کرده...

چقدر سخته امید

وقتی هر روز به در بسته ی نا امیدی می خوری...

چقدر سخته شادی

وقتی غم زودتر از اون مهمون ناخونده دلت شده...

چقدر سخته عاشقی

وقتی دیوار بلند جدایی بین قلب ها فاصله انداخته...

۱۷۰*

صبرکن ٬رسول مهربانی ها٬

امشب تنها نرو! 

دستانم را بگیر و با خود به سمت ٬نور٬ببر... 

خسته شدم از اینهمه بیراهه... 

چقدر دستان مهربانت بوی ٬یاس٬ می دهد... 

 

عید مبعث مبارک 

۱۶۹

  

 

بهار است و هوا پر شده از  

*دوستت دارم* هایی که به دست باد سپرده ام.. 

                                   کاش پنجره اتاقت باز باشد..