گاهی گر از ملال محبت
برانمت
دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت
پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من
تن نیستی که جان دهم و وارهانمت ..." ( فریدون مشیری )
گفتم که : پای توبه بمان ... دوست دارمت
عاشق تر از همیشه ... بدان دوست دارمت
بگذار تا دوباره بگویم ... که من هنوز
در لحظه های تلخ زمان دوست دارمت
آه ای بهار چشم ترم ... عاشقانه تر ،
در روز های سرد خزان دوست دارمت
یک جمله زخم های مرا خوب می کند
یک جمله ی غریبه ... همان : دوست دارمت!
این بار پا به پای تو ساکت نمی شوم
تا انتهای تاب و توان دوست دارمت...
شعر : علی مردانی
خیلی دلم میخواس اینو بهت هدیه بدم!
عاشقتــــــــــمـــ....
لحظه هــایی هستــــ که لال می شوی!
دلتــ می خواهد از دل بی قرآر و دلتنگی هــآیش حرفـــ بزنی...
بگویی که دیگـــر بیش از این طاقت جدآیی نداری...
بگویی که گرمی نفس هــآیش را می خواهی...
بگویی که لحظه هــآیت سخت می گذرد..
بگویی که شبهــآی چشمــآنت بارآنیست..
ولی سکــوت سنگیـــن تر از آن است که تـــو تاب شکستنش را داشته بـــآشی...