میـ بوسـمتــــ...
لَبـهــآیتــ بآ لبهــآیم هم قآفیـهـ مـی شـوَد..!
و این زیبــآتریــن دوبیتـی دنیــآـــتــــ...
در دلم هیچ ستاره ای نمیرقصد
از قاب پنجره اتاق تا چادر سیاه شب فاصله کوتاه است
دلم میخواهد از این باغ ستاره ای بیچینم..
کدام یک ستاره من است؟
اصلا در این هفت آسمان ستاره ای دارم؟!
شهابی می گذرد!
و من ستاره امید را در قلبم روشن می بینم..
انتظآر...
ازعبور کند زمـــان...
تا رویــــآی شیرین وصـال...
قصه غریبی ست انتظــآر!
ولی تمــام عـآشقـآن جهـان دل به شنیدنش خوش دآرند...
لبـ هاـی تـو
شبیه مسئله هاـی
ریاضی
شیرین اند...
و من دلــَم می خوآهـــد
هر بـار
از راهی تازه
امتحانشـان کنم!
(احسان نصیری)