دستم گرفت دست تو را توی دست خود
سرمای اولین شب غمگین سال را
احساس کرد فصل زمستان رسیده است
پیچید دور گردن عکس تو شال را...
و کسی چه میداند
بی تو هر شبم یلداست...
دوستت دارم عشق بی همتای من
یلدات مبارک..
دوستت دارم...
وقتی که دور از منی ولی به یاد منی
دوستت دارم...
وقتی خواندن حرف هایم دل عاشقت را می لرزاند
دوستت دارم...
وقتی اشک های لرزانت به جای من صورت زیبایت را میبوسند
دوستت دارم...
وقتی که شبهای تنهایی گم میشوی در رویای آغوشم
دوستت دارم...
حتی وقتی که در خلوت عاشقانه مان به خواب میروی و
صدای دوستت دارم هایم را نمی شنوی...
پ.ن : کاش میتونستم یه بار صورت ماهتو توی خواب ببوسم ...
Ґیـــواشـڪـے ـهـایماטּ را خیلی בوستـــ בار
نـِمیـבآنـَـم چـِشمآنـَتـــــــ
بـآمــَـטּ چـِـہ میـکــُنـב
وَقـتــے کــِہ نـِـگاهَـــم میکـُنے
چـِنـآטּ בِلـــَ ـم اَز شِیطَنَتـــــــ نِگــآهَـت
میلَـــــرزَב...!
ڪـِـہ حِـــس میکـُنـَـــم چـِقـَــــבر زیـبـآستــــ
فــَــدا شـُـدטּ بـــَـراے چــِشـم هـآیـےڪـِـہ
تـَـمــــــآمבُنیــآستـــــ..
ڪِنار آشیاלּ تو مـטּ آشیانـﮧ مے ڪنَمــ
فضــاے آشیانِـﮧ را پُر از تـرانـﮧ مے ڪنمــ
ڪسـے سوالــ مے ڪنـב بهـ פֿــآطر چــﮧ زِنـבهـ اے؟
و مـטּ بـــ ـرآے زنـבِگی تـو را بهــانـِﮧ مے ڪنَمــ...
شاید بهانه یک عاشق همین باشد..!
دلت را برنجاند !
به امید لحظه آشتی که تنگ در آغوشت بگیرد..
و باز عاشقانه هایش را در گوشت تکرار کند..
...دوستت دارم...