روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۲۵

تنها یادگاری‌ام‌ از بهشت‌ ...

  هزار و یک‌ اسم‌ داری‌ و من‌ از آن‌ همه‌ اسم‌ »لطیف» را دوست‌تر دارم‌ که‌ یاد ابر و ابریشم‌ و عشق‌ می‌افتم. خوب‌ یادم‌ هست‌ از بهشت‌ که‌ آمدم، تنم‌ از نور بود و پَر و بالم‌ از نسیم. بس‌ که‌ لطیف‌ بودم، توی‌ مشت‌ دنیا جا نمی‌شدم. اما زمین‌ تیره‌ بود. کدر بود، سفت‌ بود و سخت. دامنم‌ به‌ سختی‌اش‌ گرفت‌ و دستم‌ به‌ تیرگی‌اش‌ آغشته‌ شد. و من‌ هر روز قطره‌قطره‌ تیره‌تر شدم‌ و ذره‌ذره‌ سخت‌تر.
من‌ سنگ‌ شدم‌ و سد‌ و دیوار . دیگر نور از من‌ نمی‌گذرد، دیگر آب‌ از من‌ عبور نمی‌کند، روح‌ در من‌ روان‌ نیست‌ و جان‌ جریان‌ ندارد.
حالا تنها یادگاری‌ام‌ از بهشت‌ و از لطافتش، چند قطره‌ اشک‌ است‌ که‌ گوشه‌ دلم‌ پنهانش‌ کرده‌ام، گریه‌ نمی‌کنم‌ تا تمام‌ نشود، می‌ترسم‌ بعد از آن‌ از چشم‌هایم‌ سنگ‌ریزه‌ ببارد.

یا لطیف! این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ اشک‌ سنگ‌ریزه‌ شود و روح‌ سنگ‌ و صخره؟ این‌ رسم‌ دنیاست‌ که‌ شیشه‌ها بشکند و دل‌های‌ نازک‌ شرحه‌شرحه‌ شود؟
وقتی‌
تیره‌ایم، وقتی‌ سراپا کدریم، به‌ چشم‌ می‌آییم‌ و دیده‌ می‌شویم، اما لطافت‌ که‌ از حد بگذرد، ناپدید می‌شود.
یا لطیف! کاشکی‌ دوباره‌ مشتی، تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ می‌بخشیدی‌ یا می‌چکیدم‌ و می‌وزیدم‌ و ناپدید می‌شدم، مثل‌ هوا که‌ ناپدید است، مثل‌ خودت‌ که‌ ناپیدایی... یا لطیف! مشتی، تنها مشتی‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ ببخش.

عرفان نظرآهاری

سوم دی

۲۴

اگر می دانی در این جهان 


کسی هست که


با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند  


وصدای قلبت

 
آبرویت را به تاراج می برد


مهم نیست که او مال تو باشد...


مهم این است که :

فقط باشد...


زندگی کند...


لذت ببرد...


ونفس بکشد...

 

 یکم دی

۲۳*

امروز صبح از پشت پنجره به خورشید سلام کردمو  
تولدش روبهش تبریک گفتم. 
دیدن آسمون یه حس شادی بهم منتقل کرد

 با خودم گفتم نه من زمستون رو دوست دارم

دیشب لحظه تحویل زمستون!چشمام اشکی بود  

و به یادت بودم

خاطرات زمستون پارسال باز جلوچشمام قطار شد

 یادم اومد تموم اولین ها بین من و تو ،تو همین فصل رقم خورد

و چه حس زیبایی داشت...

عزیز دلم

هرچند که فاصله ها دستای عاشق مارو از هم جدا کرده

ولی مهم قلبای بیقرارمون هست که 

 همچنان برای همدیگه می تپه...

دوستت دارم

و در آرزوی دیدنت لحظه هارو میشمرم

به امید دیدار!!

یکم دی

۲۲*

امشب شب یلداست

بلندترین شب سال

اما تمام شبهای بدون تو برای من بلندترین شبهای سال هستند

وشبهای عاشقی چه کوتاه بود و گذرا.....

امشب تمام دل تنگی هایم را به جای تو به آغوش میکشم

شاید سپیده فردا  خورشید آرزوهایم متولد شود..

 

سی ام آذر

۲۱

یلدا

یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که


                                یک دقیقه بیشتر ،با هم بودن را


                                                            باید جشن گرفت

                                                                    یلدا مبارک 

سی ام آذر