می نویسم از عشـق..
و شقایق که به زیبایی و عآشـق بودن
شهره این شهر است
تو ولی ساده نخواלּ ..
تو ولی ساده نبین..
پشت این زیبایی
چه بسا زخم که در سینه او پنهـآלּ است
و کسی را خبـر از دآغ جگرسوزش نیست...
می نویسم از دل..
نه به این سادگی و کم حرفی
که هزآراלּ حرف است بین *دال* و *لامش*
و کسی رآخبـر از رآز دروלּ دل نیست...
می نویسم از اشک..
که چو بآرآלּ پاک است..
سـآده و سـآکت و سـرد
آب بر آتـش دل می پاشد
و کسی رآخبر از سوزش چشمـآنم نیست..
می نویسم از مـלּ
می نویسم از او..
که چه شـوری دارد عشق بی همتـآیش..
که چه رنگی دارد نرگس چشمـآنش..
که چه طعم دارد بوسه بر لبهـآیش..
و کسی رآ خبر از غصه دلتنگی نیست...
سلام عزیزم ... وبلاگت عالیه به وب سایت ما سر بزن و کاربر دائمی ما شو و کارت شارژ رایگان دریافت کن...!!!
طب مدرن
طب سنتی
طب سوزنی
همه را امتحان کرده ام
درد بی درمان است درد دوریت !
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد
خیلی قشنگ نوشتی
موافقی یه کتاب چاپ کنی؟؟
سلام . وب باحالی داری . ممنون میشم اگه بهم سر بزنی و نظر بدی . و همچنین منو به لینک دوستان به اسم سپهرنما اضافه کنی. من هم اضافه کردمت . من شعر می نویسم. شاعر نوجوان (18 ساله)
سلام دوست جدید