ای بابا ....... هی من هیچی نمی گم ... ما که عادت داریم ولی بچه زیر 18 سال اینجا در رفتو آمده ... یکیشون وقتی اینجاس مثه سیریش میمونه از کنار من تکون نمی خوره ... خلاصه دیگه گفتم خواست باشه ... این خواسم از قصد نوشتم چون یه نی نی داریم خارجیه! به ه و ح میگه خ ولی بازم مثه همیشه قشنگ بود ...
کاری نداره خانومی هر وقت میای اینجا یه برچسب 16- بچسبون به گوشه مونیتور!! چه معنی داره جوجه ای مث خودت هم عادت داشته باشه؟!! منو که میبینی سن و سالی ازم گذشته!!
پس از کنار هجره ی پروین که رد شدم... بی اختیار شعر سرودن بلد شدم
منظور شاعر: میگه وقتی از کنار جایی که پروین بود گذشتم یا عبور کردم بی اختیار منم مثل پروین شاعر شدم. حتماً طفلک عاشق پروین بوده و وقتی داشته از کنار پروین رد می شده اونم چون عاشق پروین بوده شعر گفتن بلد شده، یه جورایی روح پروین در او دمیده شده. من نمیدونم شعر به این سادگی رو چرا فکر کردید بوداره؟
ای بابا ....... هی من هیچی نمی گم ...
ما که عادت داریم ولی بچه زیر 18 سال اینجا در رفتو آمده ... یکیشون وقتی اینجاس مثه سیریش میمونه از کنار من تکون نمی خوره ... خلاصه دیگه گفتم خواست باشه ... این خواسم از قصد نوشتم چون یه نی نی داریم خارجیه! به ه و ح میگه خ
ولی بازم مثه همیشه قشنگ بود ...
کاری نداره خانومی هر وقت میای اینجا یه برچسب 16- بچسبون به گوشه مونیتور!!
چه معنی داره جوجه ای مث خودت هم عادت داشته باشه؟!!
منو که میبینی سن و سالی ازم گذشته!!
پس از کنار هجره ی پروین که رد شدم...
بی اختیار شعر سرودن بلد شدم
سلام خواهر خوانده
سلام دوست عزیز
خوش اومدی
امروز صفحه ی خالی زندگی ام پر شده بود
دیگر از هیچ کس نمی ترسیدم
گفتنی ها را حرف زدم
کودکی ها رو مرور کردم
و زمان فراموش شد
کنار مهربانی تو مهربانی من هیچ بود
همه چیز ارام بود حتی نفس های من و تو ...
حتی دل ها هم قدرت این یکی شدن را نداشتن
من حس می کردم با تو و کنار تو هستم
نه هزاران کیلومتر دور از تو
امروز باز هم دلتنگی را تجربه کردم
خیلی وقت بود حس دل تنگ شدن نداشتم
زیرا همیشه دل تنگ بودم
مرا چه شد؟
مدارکم با دزدان همنشین شد
چه کردم بی وفا شد؟
از قدیم گفتند سحر خیز باش تا کامروا شوی
خب اقا دزده هم سحر خیز بوده دیگه!!
حالا مدارکت چی بوده؟!
نکنه ....
پس از کنار هجره ی پروین که رد شدم...
بی اختیار شعر سرودن بلد شدم
منظور شاعر: میگه وقتی از کنار جایی که پروین بود گذشتم یا عبور کردم بی اختیار منم مثل پروین شاعر شدم.
حتماً طفلک عاشق پروین بوده و وقتی داشته از کنار پروین رد می شده اونم چون عاشق پروین بوده شعر گفتن بلد شده، یه جورایی روح پروین در او دمیده شده.
من نمیدونم شعر به این سادگی رو چرا فکر کردید بوداره؟