روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۱۰۴

گاه گاهی دل من می گیرد... 

بیشتر وقت غروب... 

آن زمانیکه خدا نیز پر از تنهائیست... 

و اذان در پیش است.. 

من وضو خواهم ساخت 

از خدا خواهم خواست که تو تنها نشوی... 

و دلت پر زخوشی های دمادم باشد..

نظرات 1 + ارسال نظر
سمانه سه‌شنبه 29 فروردین 1391 ساعت 04:16 ب.ظ http://parastesh1.blogsky.com

دورتر از سرزمین خواب ،آن لحظه رویایی من ...
پیش تو عالمی از شوق هستم
تا نسیمی می وزد ، ناخواسته به خود می آیم
چه خوب است رویایی خواب شدن !!!....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد