خدای مهربان من !
من هر روز با آواز گوش نواز نسیم از خواب بیدار می شوم ،
با نورخورشید خواب را از چشمانم بیرون می کنم وروزم را با نامت آغاز می کنم .
خدایا !
شکرت میکنم که صبح را چنین لطیف ، نور خورشید را طلایی وگرم و مهربان آفریدی .
و مهم تر از همه این که مرا زیبا آفریدی با گلبرگ هایی به رنگ خورشید و قامتی بلند و برگ هایی سبز و بزرگ
خدای مهربان من !
هر کس نداند فکر می کند اگر صورت من رو به آسمان است ، فقط به خاطر دوست داشتن خورشید است . نه این که خورشید را دوست نداشته باشم ، نه .....
چون من هم مانند خورشید تو را می پرستم وبه تو محتاجم .
از صبح تا غروب همراه خورشید با تو نیایش می کنم و در شب در زیر نور ماه به تنهای با تو ای خالق یکتا گفتگو می کنم .
خدای من !
الان هم که دارم با تو صحبت می کنم خورشید خیلی وقت است که غروب کرده ومن تنها در زیرسقف آسمان ایستاده ام و دستهایم به سمت بزرگی تو دراز شده است .
تنها از تو این را می خواهم که فردا دوباره با آواز نسیم بیدار شوم و بتوانم باز هم با تو گفتگو کنم .
نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که
دفتر چه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود…